ایران و روابط بین الملل-واقعیت های اقتصاد اروپا-(محمد رسولی)

واقعیت های اقتصاد اروپا

بری آیچنگرین معتقد است دو دیدگاه عمومی درباره اقتصاد اروپا وجود دارد:این که اروپا یا مرغ افسانه است یا سبد مصرفی.تحلیل گران خوش بین می گویند که بعد از جنگ جهانی دوم اروپا یغربی در یک ساعت فقط نیمی از انچه آمریکایی ها تولید می کردند را تولید کردند.

اما اکنون متوسط تولید اروپا چندان هم از آمریکا پایین تر نیست و بهویژه بعضی کشورها مانند فرانسه حتی عملگردی بهتر از آمریکادارند.از زمان چرخش قرن، کشورهای حوزه یورو بیشتر از آمریکاش شغل ایجاد کرده اند.

اما ان ها که همواره با بدبینی تحلیل می کنند تولید آمریکا را در دهه گذشته بسیا ر بیشتر از اروپا می دانند و مانند همیشه فقط به ناکامی های اروپا اشاره می کنند.

از جمله مواردی که آنها همواره بر آن تأکید می کنند بیکاری بالا، بازارهای بدون انعطاف کالا و خدمات و کار و مالیات کمرشکن است.

اما دیدگاه دیگری هم می توان داشت که از تلفیق این دو دیدگاه افراطی به دست می آید.وقتی پایان قرن گذشته را با میانه ان مقایسه کنید نمی توانید در این که اقتصاد اروپا همچوون مرغ افسانه ای عمل می کند شک کنید اما در این اواخر، اروپا عملکردی به مراتب بدتر از امریکاداشته و از  آمریکا عقب افتاده است.

اینجات که درباره ی آینده توان اقتصاد اروپا باید نگران بود.کلید این دو جنبه اقتصادی این قاره در نهادهای اروپاست.

نهادهای اروپا به طور معمول نهادهایی دردسرساز خوانده و توصیف می شوند.اما این استدلال به تنهایی کافی نیست.

رشد پرشتاببعد از جنگ در اروپا غربی در چیزی بیشتر از جریان آزاد نیروهای بازار ریشه دارد.برای دستیابی به این رشد به اتحادیه های منجسم کارگری و انجمن های کارفرمایی که اغلب میراث دوران قبل از جنگ است و دولت هایی با ذهنیت مثبتنیبت به رشد اقتصادی نیاز است.این را بعضی تحلیل گران اتصادی، «سرمایه داری هماهنگ» می نامند.

اروپا بعد از جنگ لازم نبود از یک ویرانه تمام عیار برخیزد و شروع کند.بخش عمده ای از سرمایه فیزیکی اروپا بعداز جنگ باقی مانده بود.

از راه ها، خطوط آهن و کارخانه هایی که در جنگ ویران شد بخش عمده ای به سرعت قابل بازسازی بود.در سال ۱۹۴۷ تولید صنعتی از مرز سال ۱۹۳۸ عبور کرد (البته اگر آلمان را هم در بر می گرفت.

این قاه هم چنین به اندازه کافی از آن چه کارشناان اقتصادی آن را سرمایه انسانی می نامند و بقیه مردم به آننیروی مهارت دیده و تحصیل کرده می گویند، برخوردار بود.

سرمایه داری هماهنگ شده در کشورهایی که از ان برخوردار بودند، به خوبی عمل کرد.انگلیس با اتحادیه های از هم دور افتاده و گروه های کارفرمایی اش یک استثنای ظن رانگیز بود.

این هماهنگی از مرزها بیرون رفت و به شکل گیری انچه اکنون اتحادیه اروپا خوانده می شد منجر شد.

در اوج این دوران سرمایه داری هماهنگ شده اما ناکامی هایی به چشم می خورد که یم یاز ان ها مشکلات درنرخ برابری ارز میان کشورها در سال های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۹۰ بود.

نهادهای اروپا در مقایسه با آمریکا در این زمینه ععملکرد به مراتب سطح پایین تری داشتند.

این نهادها در پیش برد نرخ رشد، عملکرد خوبی نداشتند و به جای فراهم کردن امکانات و فرصت برای اقتصاد، این فرصتها را سلب میکردند.

حتی در سال های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در حالیکه آمریکا دلارهای تحقیق و توسعه خود را صرف فضا و پیشرفت های الکترونیک میک رد، اروپا سرگرم پیشرفت های محدودی در بخش شیمی، نساجی، ماشین الات بود.به طور مثال در ایتالیا به جای توسعه ماشین الات نساجی فقط محدودیت های کنترلی جدید برای این صنعت وضع شد.

در پایان دهه ۱۹۶۰ و با خت شدن شرایط بازار کار و نزدیک شدن استانداردهای زندگی به آمریکا این موضوع بیشتر از هر زمان دیگر رخ نشان داد معلوم نیست که اروپا حتی حالا هم این مشکل را از میان برداشته است یا نه.

شکی نیست که اصلاحات ساختاری د رجریان است.رقابت میان اروپای مرکزی و شرقی و هم چنین چین و هند هم تن اتحادیه های کارگری و مدیران تجاری واقتصادی را در غرب قاره اروپا به لرزه در آورده و ان ها را از پوسته خود به دراورده است.

نظام های پرهزینه درمانی و خدمات بازنشستگی همگی دچار دگرگونی و بازنگری شده است و تا دگرگونی کامل چند گام فاصله دارند.بنابراین حتی تحلیل گران خوش بین هم شک دارند که فناوری (تکنولوژی) جدید در این دهه به اندازه دهه قبل دردورنمای رشد تأثرگذار و مهم باشد.

تلاش هایی چون برنامه لیسبون که با عدف تبدیل کردن اروپا به رقابتی ترین اقتصاد دنیا تا سال ۲۰۱۰ تدوین شده، در حقیقت تلاشی است برای غلبه بر ناکارآمدی نهادها.پیشرفت در این زمینه بسیار کند بوده است.

بسیاری از محدودیت های گذشته هم چنان ادامه دارد.حتی وضع اکنون جنجالی تر هم شده است به طور مثال بحث بر سر اینکه انسجام سیاسی تا چه اندازه باید با اقتصاد و رشد اقتصادی همراه باشد، یکی از این بحث های داغ و جنجالی است.

اما تفاوت شرایط کن.نی با گذشته این است که این روزها دیگر فرانک و لیره ای وجود ندارد تا کشورهای مختلف اروپا بر سر ارزش ان با هم رقابت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *