مبانی حقوق عمومی در ایران کهن ۱۱ نوشته: محمد رسولی

اکنون بنگریم که اگر در زبان فارسی (( داد)) به هر دو گونه دیوار و داد ( قانون) کاربرد دارد، ( وار) فارسی با گرایش (ر) به (ل ) wall انگلیسی که از آن Law  یا داد، نیز برآمده است. دو واژه داد! هوار! را نیز بشناسیم که باز، گوینده، دیگران را به دیوار(ه+ وار) خود، و به فریاد می خواند و از بخت فرخنده، در زبان فارسی (وال) و ( والاد) نیز بجای دیوار آمده است:

نه آبست با او، نه سیم و نه زر         نه خاک و نه خشت و نه والادگر

که والادگر در این سخن فرالاوی، دیوارگر است.

از آنجا که زبان انگلیسی همچون دیگر زبان های اروپایی، در زمان بس دور، از زبان اوستایی پدیدار شده است، می باید که ( ور) اوستایی با کاربرد دیوار، در دادرسی و دادگستری بجای داد نیز کاربرد پیدا کند، و گواه آن، واژه (( ورنگه)) اوستایی است.

این واژه همان است که در پهلوی و فارسی (ور) خوانده شده است و آن کاری است که بایستی یکی از دو سوی دادخواه، در برابر داور انجام دهد، تا وی به بی گناهی و راستی گفتار او باور کند، و اینجا است که می باید به واژه (داور) نیز می باید نگریست، که از ریشه داد که همان داد و دادگستری برآمده از دیوار است، با پسوند (ور) و  (ور) در این واژه ها با پس و پیش شدن و دگرگونی (ر) به ( ل) همان Law انگلیسی است.

به هر روی در شاهنامه هم آباد کردن و ساختن و داد و دادگری با هم یا در پی هم آمده است که گویای اشتراک در پیدایش و زایش این واژه و ارتباط در معنای آن است. مثال :

از آن پس جهان یکسر آباد کرد        همه روی گیتی پر از داد کرد

حالا سخن ما از پیش داد بود که دانستیم پیش را می توان (فر) هم بیان کرد و به معنای جنبش و حرکت برای قانون گذاری و قانونمندی در نظر گرفت. دست کم اینکه در خود عبارت(پیشداد) دادِ پیشین، قانون نخستین را داریم. بنابراین قانونگذاری و قانون در پیشدادیان قدمت ( پیشینه ی ) تاریخی دارد.

ما از توجه به دو فر گرد نخستین در وندیداد متوجه می شویم که یک جامعه سیاسی کامل، اما بی آلایش و درعین کامل بودن، ساده در دوران جم وی و نگهبان و کیومرث داریم که دوران شبانی را می گذرانده است. آن دو تن ( کیومرث و جم) به دنبال آرمان شهر! می باشند. آنان در تفکر و اندیشه خود درصدد رسیدن به آرمانشهر مطلوب و حفظ آن می باشند. چنان که در وندیداد این اندیشه به گفتار با اهورامزدا تبدیل شده و امده است که آنها از اهورامزدا می پرسند:

آرمان شهری که در آنجا زمین بیشتر از جاهای دیگر شادکام می شود، کجاست؟

بنابراین یک نتیجه را اینجا توجه داشته باشیم که گمان نکنیم جستجوی آرمان شهر تنها مربوط به افلاطون و فلسفه ی یونان است. این سخن و  اندیشه از هزاره ها پیش از آن ، در ایران مطرح بوده است و هزاره ها بعد از ایران به یونان و سایر جاها رفت.) در فرگرد چهارم وندیداد درباره ی قانون امانت داری و پیمان بستن سخن است. در این بخش وندیداد سخن از انواع قانون برای مسائل گوناگون و مختلف است. مثال ما در فرگرد ۱۳ وندیداد با قوانین حمایت کننده از حیوانات مواجه هستیم.

باید فلسفه این قوانین را شناخت و آنها را واکاوی کرد تا دلایل وضع آن قوانین را فهمید. این قانون ها رفته، رفته با اجتماع حرکت کرده اند و پدید آمده اند. ردپای دولت را نیز در آن می بینیم. چرا که از زمان کیومرث در حدود هفت هزار سال پیش از میلاد، در جامعه ایرانی نشانه هائی از وجود دولت پیدا می کنیم. پیداست که این دولت ها دارای قوانینی بوده اند که نمونه هایش در وندیداد آمده است.

شاید به نظر بیاید قدری از مطلب دور شدیم. اما این مختصر نیار بود تا اشاره ای هر چند کوتاه به وجود دولت، قانون و قانونگذاری و استقرار نظم و امنیت و اداره ی امور جامعه و اجرای امور قضایی که از جمله امور حاکمیتی می باشند، در این گفتار که عنوان (حاکمیت) دارد، بشود.

و نیز از موارد دیگر مظاهر حاکمیت دفاع و حفظ تمامیت ارضی کشور است که آنقدر نمونه های آن در همه ی متون کهن زیاد است و بسیار جنگ ها در این رابطه انجام شده است که به نظر می رسد بیان و آوردن نمونه های آن بی مورد باشد. پس با توجه به اینکه در این کتاب فعلا قصد بسیار خلاصه نویسی داریم، در خصوص اعمال حاکمیت به همین مقدار بسنده می کنیم و روشن شد که حاکمیت مورد نظر در حقوق عمومی در ایران کهن وجود داشته است. به ویژه که دانستیم بین حکومت و حاکمیت ارتباط تنگاتنگ برقرار است و به بیان یکی از پژوهشگراان کشورمان حکومت ، بی اعمال حاکمیت معنا و مفهومی ندارد و دو مفهوم حکومت و حاکمیت را نمی توان از هم جدا کرد. بحث حاکمیت در جغرافیای سیاسی، محدود به این توضیح است که اداره سرزمین و ملت، بی اقتدار و حاکمیت امکان پذیر نیست. حکومت یکی از بنیادی ترین عناصر پیدایش، ماندگاری و هویت ملی  ایرانیان در سراسر تاریخ بوده است. حکومت ها، خواه ایرانی و خواه انیرانی، همچون دانه های زنجیر پیوسته از پی هم آمده اند و تا آنجا که حافظه ی تاریخی یاری می کند، ایرانیان بی حکومت نبوده اند و از کهن ترین ملت های دارنده حکومت به شمار می آیند….دولت های حاکم… به عدالت اجتماعی، تداوم تاریخی، نگاهبانی از سرزمین، رسیدگی به کارهای شهروندان، پیش برد ادب و دانش، برقراری نظم و امنیت، فراهم کردن زمینه رفاه و آسایش مردمان و دفاع از جان، مال، ناموس آنان و ….. می پرداختند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *