مبانی حقوق عمومی در ایران کهن ۱۲ نوشته : محمد رسولی

کشور – سرزمین

بنا به تعریف استادان حقوق عمومی سرزمین چهارچوب فضایی لازم است که جمعیت هر کشور در آن استقرار یافته و جماعت انسانی به برکت آن، مادیت و عینیت می یابند. و همچنین اینکه :  سرزمین طیف صلاحیت دولت است. البته بدیهی است منظور از سرزمین، علاوه بر خشکی و سطح سرزمین، فضا، زیرزمین، دریا و رودخانه ها نیز مورد نظر می باشد.

بین سرزمین و دولت وحکومت و قدرت سیاسی، ارتباط لازم و ملزوم برقرار است. محدوده و مرزهای سرزمین نیز به وسیله قرارداد مرزی که ممکن است ( مصنوعی) یا طبیعی باشد مشخص و معین می گردد.

حالا ببینیم چنین چیزی با این مشخصه که بتوان یک واحد سیاسی به نام کشور را بر آن اطلاق کرد در ایران عهد کهن وجود داشته است؟ آیا کشوری با مرز معین وجود داشته است؟آیا مرز وجود داشته است و مرزها معین بودند؟ در تاریخ ایران عهد کهن داریم پس از اینکه جمشید استبداد می ورزد و مستبدانه می خواهد حکومت کند، و شورای اداره کننده ی کشور توان و یارای مهار او را ندارند، بزرگان کشور و اعضای شورا به ناچار از کشور خارج شده و بیرون از مرزهای غربی ایران در جایی که دشت نیز گذار نامیده می شد می روند و از بیرون کشور از رهبر واحد سیاسی همسایه کمک می خواهند و او را که به اشتباه دادگر می پندارند به شاهی خود بر می گزینند. این خود می رساند که کشور و واحد سیاسی وجود داشته است. ولی به مرور هر چه که جلوتر می آییم وجود واحد سیاسی مشخص و سرزمین معین با مرزهای معلوم، بیشتر آشکار می شود که در ادامه می آید. اعزام خواستگار از سوی فریدون پادشاه ایران، به نزد شاه یمن برای خواستگاری از دختران او برای پسران شاه ایران، اشاره ی دیگری به وجود واحدهای سیاسی جدا و مستقل از هم، به نام کشور است.

ربودن اسب رستم( رخش) در مرز ایران و کابلستان نمونه ی دیگری از اشاره به وجود مرز و واحدهای سیاسی جدا از یکدیگر می باشد. با این وجود نمونه روشن و غیر قابل انکاری را در اینجا می آوریم که جای هر بحث و تردیدی را ببندد.

در جنگ های نخستین بین ایران و توران، در یک مورد در زمان پادشاهی کیقباد، پشنگ پادشاه توران به ایران حمله می کند و قصد گرفتن بخش هایی از ایران و الحاق آن را به توران دارد. پشنگ به دلایلی تصور می کرد، ایران آمادگی رزمی و دفاعی لازم را در آن مقطع از زمان نداشته است. لذا در آغاز یورش می گوید که چرا باید مرزهای ایران این قدر گسترده باشد؟ بنابراین او نسبت به برخی از شهرها و رودهای مرزی ایران، ادعای ارضی می نماید. در گفتار پشنگ متوجه می شویم که مرزهای پیشین به خوبی روشن بوده است و حتی نقشه های مرزی از سوی دو طرف، پیش از آن، تهیه شده است ولی او می خواهد آنها را تغییر دهد. به هر حال پشنگ تهاجم خود را به ایران شروع می کند. اما برخلاف تصور او ایرانیان همین که خطر تهاجم دشمن بیرونی را احساس می کند به زودی منسجم شده و برای مقابله با مهاجم بسیج می شوند. سپاه سیستان ( که از جمله زبده ترین و قوی ترین یگان های رزمی ایران بوده به فرماندهی رستم فراخوان شده، آنها نیز به سرعت خود را رسانده، آرایش رزمی به خود می گیرند و بر خلاف تصور نخستین پشنگ ( شاه توران)، ایرانیان با برتری رزمی ظاهر می شوند. پشنگ پشیمان و نگران، از در آشتی وارد می شود و یک نامه آشتی کنان برای کیقباد رهبر و پادشاه ایران ارسال می کند و همراه نامه نقشه مرزی تعیین شده قبلی را نیز پیوست می کند. این نقشه علاوه بر دارا بودن خطوط مرزی، نقاشی های مرزهای طبیعی را نیز در برداشته است. به قول معروف ارتنگ وار بوده است. ( به معنای اینکه تصویری هم بوده است). او، یعنی پشنگ طی آن نامه به کی قباد می گوید: همان گونه که قبلا مرزهای دو کشور مشخص شده بود و من نقشه های سرزمین ها و مرزهای معلوم شده ی مذکور را به پیوست تقدیم کرده ام اجازه فرمایید که هر یک از ما دو کشور به مرزهای خود قانع باشیم و من نیز متعهد می شوم به همان قرارداد قبلی و مرزهای معلوم شده قانع و پایبند باشم. از زبان شاهنامه بخوانیم که پشنگ چه می گوید:

 

یکی نامه بنوشت، ارتنگ وار          براو کرده صد گونه رنگ و نگار!

به نام خداوند و خورشید و ماه          که او داد بر آفرین دستگاه

 

زخرگاه تا ماورانهر در                   که سیحون میانجی است اندر گذر

برو بوم ما بود، هنگام شاه                      نکردی بدین مرز، ایرج نگاه

 

نباشیم و از این پس نجوییم کین           که چندین بلا، خود نیرزد زمین!

 

کس از ما نبینند جیحون به خواب

           و ز ایران هم نیاید کس این سوی آب !    

 

مگر با درود و سلام و پیام                      دو کشور شود، زین سخن شاد کام

ابیات بالا به خوبی گویاست و به نظر می رسد تا  همین جا مطلب به خوبی روشن و آشکار است و نیازی به هیچ توضیح اضافه ای نباشد.

پشنگ به روشنی مرزها را می گوید و اعلام می دارد که از این به بعد دو طرف مرزها را به رسمیت شناخته و محترم خواهیم داشت و به جز مراودات رسمی و بازرگانی و دوستانه به مرزهای دیگری تعدی نخواهد کرد. او به طور آشکار و واضح اشاره به مرزها می کندو می گوید که از خرگاه تا این سوی نهر سرزمین ما بوده و قرار بود سیحون به عنوان مرز طبیعی ما شناخته شود و ….

پس سرزمین معین و با مرز مشخص نیز به عنوان یک مفهوم حقوقی، شناخته شده بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *