مبانی حقوق عمومی در ایران کهن ۱۵ نوشته: محمد رسولی

حکمرانی

حکمرانی را در لغت برابر و مترادف با فرمانفرمایی و همان حکومت دانسته اند. اما در عین حال توجه داریم که حکومت در یک معنا در علم سیاست و نیز حقوق گاه به معنای خاص از قوه ی اجرایی قدرت سیاسی حاکم بر جامعه است، و حکومت به معنای قوه ی اجرایی هم یعنی مجموع دستگاه اداری، سیاسی، انتظامی و نظامی یک کشور که در راس آن یا هیاتی به نام کابینه یا هیات وزیران قرار داد و کشور را اداره می کند.

به نظر می رسد بهترین مترادف برای حکمرانی، همانا (( اعمال قدرت)) از سوی قدرت عالیه ی سیاسی جامعه می باشد. این عبارت (( اعمال قدرت)) بهترین و رساترین عبارت برای بیان منظور ما در این تحقیق می باشد. یعنی آن قدرت عالی و برتر سیاسی که در جامعه وجود دارد و به آن حکومت می گویند، وقتی قدرت خود را اجرا و اعمال می کند، در واقع حکمرانی می کند.

بدیهی است که امروزه در همه ی کشورهایی که  حکومت و قانون دارند، حکومت آنان و دولت و دستگاههای اجرایی به گاه لزوم حکمرانی می کنند. حالا می خواهیم ببینیم که حکمرانی در ایران عهد کهن چگونه بوده است؟

عمل حکمرانی به عنوان پدیده ای عام، هرآن جائی وجود داردکه مردم بخواهند با هم زندگی کنند، خواه در خانواده، شرکت، مدرسه یا باشگاه. چنین گروه هائی به منظور ایفای زندگی جمعی و بی تردید برای توسعه و شکوفائی، باید مجموعه ای از مناسبات حکمرانی را ، هر چند ابتدائی و اولیه، به وجود آورند.

بدون هیچ دو دلی و تردید باید گفت: به جرات در ایران عهد کهن حکمرانی نیز وجود داشته است. چرا که مگر ممکن است در جایی کشور و واحد سیاسی به معنای تمام عیار سیاسی آن وجود داشته باشد، حکومت وجود داشته باشد، قدرت سیاسی وجود داشته باشد، و حکمرانی نباشد! نه هرگز این شدنی نیست.

به قول شادروان استاد ابوالفضل قاضی:

((آیا می توان تصور کرد که جوامع سیاسی بزرگ ایام باستان – بالطبع دوران کهن- که به درجه ای قابل توجه از اعتلا و بلوغ و سازمان بندی سیاسی رسیده بودند، مانند ایران، چین، هند و …. دارای سازمان بندی سیاسی و حقوقی و هماهنگی و نهادهای منسجم نبوده اند؟ تاریخ مکتوب خلاف آن را نشان می دهد.))

اگر حکمرانی را با اعمال قدرت مترادف بدانیم، آیا امکان دارد بتوانیم پس از اثبات وجود حکومت از دیرباز در ایران، بگوییم که آن حکومت ها بودند، اما اعمال قدرت ( حکمرانی)  نمی کردند؟! بدیهی است که پاسخ منفی است.

در سخنان پادشاهان ایران کهن که معمولا در آغاز شاهی خود و برای ابراز تعهد و وفاداری خود به قانون اساسی کشور در سخنرانی اولیه خود یادآور می شده اند، اشاره به حکمرانی و حتی چگونگی حکمرانی و رعایت مسائل مهم را می بینیم.برای نمونه از خطبه ی پادشاهی منوچهر شاه چند جمله اش را در اینجا به عنوان شاهد موضوع می آوریم:

چو دهیم شاهی به سر برنهاد                                 جهان را سراسر همه مژده داد

به داد و دهشن و به مردانگی                                       به نیکی و پاکی و فرزانگی

منم گفت:بر تخت، گردان سپهر                                    همم خشم و جنگ است و هم داد و مهر

همم دین و هم فره ایزدی                                             همم بخت نیکی و دست بدی

خداوند شمشیر و زرینه کفش                                         فرازنده ی کاویانی درفش

فروزنده ی میغ و برنده ی تیغ                                          به کین اندرون، جان ندارم دریغ

بَدان را ز بَد دست کوته کنم،                                          زمین را ، به کین، رنگ دیبه کنم

ابا این هنرها، یکی بنده ام                                            جهان آفرین را پرستنده ام

همه دست بر روی گریان زنیم                                         همه داستان ها زیزدان زنیم

کز او تاج و تخت است و زومان سپاه                                بدومان امید و بدومان پناه

به راه فریدون فرخ رویم                                                 نیامان کهن بود، اگر ما نویم

هر آن کس که در هفت کشور زمین                                 بگردد ز راه و بتابد زدین

نماینده ی رنج درویش را                                               زبون داشتن مردم خویش را

بر افراشتن سر به بیشی و گنج                                      به رنجور مردم نمایند رنج

همه سر به سر نزد من کافرند                                        وز اهرمن بد کنش بدترند

***

و از آن پس به شمشیر یازیم دست                                 کنیم سر به سر کشور از کینه پست

ما در اینجا به روشنی شاهدیم که منوچهر پس از اینکه به طور رسمی کار خود را بعنوان رئیس حکومت و رئیس کشور آغاز می کند یک سخنرانی رسمی می کند و در آن سخنرانی مواضع و وظایف و روش خود را اعلام می کند. او می گوید:

(( من برای انجام وظیفه ی حکمرانی و حکومت، به هنگامه ی نیاز هم خشم و جنگ می آورم و هم دادگستری و دادورزی را توسعه می دهم و به هنگام لزوم نیز عفو و گذشت و مهرورزی پیشه می کنم)).

یعنی منوچهر شاه در همان جملات اولیه عناصر اصلی حکمرانی را بیان می کند که عبارت از خشم و خشونت و اعمال قوه قهریه به هنگام لزوم و نیاز اجرای امور به وسیله دادورزی و از راه دادگستری می باشد. هم چنین مهربانی و بخشش و گذشت را نیز نفی نمی کند و آن را نیز می گوید، جایی که لازم باشد به کار خواهد گرفت.

او می گوید قدرت عالیه خود و کشور را حفظ خواهم کرد، پرچم کشور( درفش کاویانی) و حکومت با قدرت در اهتزاز و برافراشته خواهد بود. جالب است که منوچهر این پادشاه توانگر و دادگر در هنگامه نخستین سخنرانی خود می گوید: در راه اجرای وظایف خود و حکمرانی مبنی بر عدل و احسان، در صورت لزوم از دادن جان خود نیز دریغ نخواهد کرد. او می گوید: در این راه همه ی تلاش خود را خواهم نمود تا دست بدها از بدی کردن در حق مردمان کوتاه شود. وی می گوید:

با وجود همه ی این قدرت، خود را در برابر خداوند بزرگ یکتا، یک بنده ی ضعیف می بینم و می دانم و لذا در مقابل او با روئی گریان از او برای اجرای وظیفه ی خود کمک می خواهم که هر چه هست از اوست و غیر از او هیچ نیست.

منوچهر در ادامه می فرماید:

من بر همان راه و همان روش و اجرای همان قانون اساسی که فریدون بزرگ درصدد اجرای آن بود خواهم بود و سر از راه درست و راستی و قانونی برنخواهم تافت.

فقط او این کار را در گذشته انجام می داد و حالا من به نُوی و تازگی می خواهم شروع کنم.

این اشاره منوچهر شاه نیز به روشنی تعهد او به قانون و میثاق اصلی و اساسی کشور را در بردارد، و آنچه که بیش از هر چیزی در این سخنان آشکار است حکمرانی و اعمال قدرت است. ما نیز در روند حکومت او و نیز بسیاری بعد از او شاهد اجرای حکمرانی در موارد عدیده و بی شمار هستیم که نیازی به ذکر مصادیق آنها نیست. پس بی هیچ شکی حکمرانی در اوج قدرت و به تمامی در ایران عهد کهن وجود داشته است.

نگارنده گاه به تردید می شود که اگر برای مفاهیم ذکر شده در این نوشتار، مثال بعنوان مصادیق، برای تصدیق مطلب بیاورد باعث تصدیع خاطر خواننده شود و اگر کم گویی پیشه کند، حق مطلب ادا نشود. لذا با این وجود به اشارت و گذر اکتفا می شود و در جایی که اثبات موضوع به توضیح مفصل تر احساس شود، مطلب را بیشتر بسط خواهد یافت . ولی چون به یاری و همراهی خواننده ، امید است که خود با همراهی با نگارنده، موضوع را می پذیرد، از این رو بیشتر برهمان قرار کوتاه گویی باقی می مانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *