ایران و روابط بین الملل-چالش های قدرت نرم اتحادیه ی اروپا

چالش های قدرت نرم اتحادیه ی اروپا

اتحادیه اروپا، به عنوان بازیگر هنجاری مهم درنظام جهانی، اهداف و سیاست های خاصی را در چارچوب قدرت هنجاری خود دنبال می کند، اما بی تردید دنبال نمودن این بعد از قدرت در نظام جهانی با چالش هایی مواجه است که هم نشئت گرفته از خود قدرت های هنجاری و پیاده سازی آن در نظام جهانی است و هم متأثر از بازخورد این قدرت در این نظام.در ذیل مهم ترین چالش هایی را که قدرت هنجاری اتحادیه اروپا با آن ها روبه روست بررسی می نماییم:

-هنجاری بودن یک مفهوم ذهنی و نسبی است که مانع از ارائه ی تعریفی جهان شمول و مورد قبول همه ی بازیگران می شود.به همین علت، امکان دارد تلقی یک بازیگر (در عالم واقع هم این گونه است) از حقوق بشر، صلح، مردم سالاری، انتخابات آزاد، توسعه، حاکمیت قانون، محیظ زیست پایدار، احترام به اقلیت ها، نژادها، ادیان، حقوق و زن و کودک و غیره با سایر بازیگران متفاوت باشد.بنا بر این در این نقطه چالش واقعی میان بعد هنجاری و منافع آغاز میگردد . برقراری یک تفکیک موثر امری دشوار می وشد.در همین جاست که بازیگران تحمیل نگاه هنجاری بازیگری دیگر را به خود، تفسیر به مداخله و در چارچوب منافع آن بازیگر و در نقطه ی متقابل منافع خود ارزیابی می کنند.اتحادیه اروپا در این زمینه با چالشی اساسی مواجه است تا به عنوان بازیگری هنجاری بتواند چارچوب تعریفی و مقرراتی خاص را وضع نماید که سایر بازیگران نیز آن را بپذیرند.

میان افزایش تسلیحات و صادرات آن توسط اتحادیه ی اروپا و قدرت هنجاری اروپا رابطه ای معکوس وجود دارد؛ به این معنی که صادرات تسلیحات بی تردید منجر به تضعیف قدرت هنجاری این اتحادیه می شود.با این وجود، اتحادیه ی اروپا تنها در برخی موارد معدود تسلیحاتی را برای پیشبرد اهداف هنجاری خود در دستور کار قرار داده است.

-تکاپوی اتحادیه اروپادر دهه ۱۹۹۰ و اوایل قرن بیستم و یکم برای اتخاذ سیاست خارجی و امنیتی مشترک با رویکرد داشتن قدرت نظامی مستقل از ایالت متحده با سیاست های این اتحادیه، با تأکید بر ارزش ها و هنجارهای غیرمادی، تناقضی آشکار را ترسیم می کند.گرچه سران اتحادیه اروپا یعی نمودند تا به نوعی این تناقض و تعارض آشکار را پنهان کنند یا با ارائه رویکردها، معاهدات و توافقات اعضا به یک تلفیق منحصر به فرد دست یابند، اما در این مسیر نیز ناکام مانده اند.

-واقعیت این است که فاصله زیادی بین لفاظی های حقوق بشری اتحادیه ی اروپا و واقعیت های سیاست خارجی این اتحادیه وجود دارد.در این زمینه می توان به موافقت نامه ی کوتونو اشاره کرد.در این موافقت نامه، که معاهده ای به منظور تجارت و ارسال کمک بین کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا و ۷۸ کشور در حال توسعه در مناطق آفریقا، کارائیب و حوزه اقیانوس آرام است، اتحادیه اروپا هر زمان تشخیص دهد که این کشورها در زمینه احترام به حقوق بشر قصور کرده اند، می تواند امتیازات تجاری را به حالت تعلیق درآورد و سطح برنامه های کمکی را کاهش دهد و حتی آن ها را متوقف کند.این موضوع منتهی به این می شود که بسیاری از کشورها در قدرت هنجاری اتحادیه اروپا تردید نمایند.

-از دیگر عوامل مهم و موثر بر قدرت هنجاری اتحادیه اروپا، که در واقع لفاظی های هنجاری این اتحادیه مانند حفظ صلح حقوق و بشر را بسیار تحت تأثیر قرار می دهد، صادرات اسلحه و کسب منافع مادی از آن طریق است.اعضای صادر کننده ی اسلحه در اتحادیه اروپا، بدون در نظر گرفتن لفاظی های این اتحادیه در ارتباط با صلح و حفظ ثبات در مناطق مختلف دنیا، به دنبال ود و منافع خود هستند.

در حقیقت این تضادی است که اعضای صادرکننده ی اسلحه در اتحادیه اروپا با آن درگیر هستند.این موضوع اتحادیه را وارد چالشی می کند که این سوال در آن تعیین کننده است:آیا مشوق های اقتصادی که اتحادیه اروپا برای احترام کشورها به هنجارهای مورد نظر این اتحادیه درنظر می گیرد تأثیر مثبت بیشتری دارد با این که تدثیر منفی صدور تسلیحات از سوی  اعضای این اتحادیه بیشتر است؟

-باید اذعان داشت که میان افزایش تسلیحات و صادرات آن توسط اتحادیه اروپا و قدرت هنجاری اروپا رابطه معکوس وجود دارد؛ به این معنی که صادرات تسلیحات بی تردید منجر به تضعیف قدرت هنجاری این اتحادیه می شود.با این وجود، اتحادیه اروپا در برخی موارد معدود (به جرأت می توان گفت استثنایی ترین و بزرگ ترین مورد چین است)، تحریم تسلیحاتی را برای پیشبرد اهداف هنجاری خود در دستور کار قرار داده است.از زمانی که در سال ۱۹۸۹ اتفاقات میدان «تیان ان من» در چین رخ داد، اتحادیه اروپا در کنار ایالت متحده تحریم های تسلیحاتی را علیه چین اجرا کرده است؛ اما این مورد نیز به تنهایی بازگوی واقعیت های مربوط به قدرت هنجاری اتحادیه اروپا نیست، زیرا این مورد هم به جای اینکه بیشتر بزرگ نمایی توجه اتحادیه اروپا به هنجارهایی همچون حقوق بشر رانشان بدهد، ابزاری برای فشار به چین برای نمایان ساختن چهره ی ناقص حقوق بشری این کشور بوده است.در این مورد نیز حتی کشورهای عضو اتحادیه از سیاست های یکسانی تبعیت نمی کنند و کشورهای قدرتمند اتحادیه، مانند آلمان و فرانسه، منافع اقتصادی خود در روابط با چین را مد نظر قرار می دهند و در میان کشورهای عضو تنها مقامات سوئد به دنبال ایجاد گفتگوهای دو جانبه در زمینه حقوق بشر با چین هستند.

-مفهوم قدرت هنجاری اتحادیه ی اروپا به اندازه کافی به فهم ماهیت اتحادیه اروپا کمک می کند، اما این مفهوم محدودیت هایی نیز دارد.برای نمونه، پیشنهاد سارکوزی (رئیس جمهور پیشین فرانسه) برای اتحادیه مدیترانه، که به طور عمده تجارت گر است، به دور از اهداف هنجاری است.

بنابراین اتحادیه اروپا اگرچه ممکن است قدرت هنجاری مورد نظر خود را اعمال کند، اما اغلب آن برای مقاصد ابزاری است و نه ارزش محور.این هنجارها می تواند سب پنهان سازی انگیزه های دیگر برای افزایش مؤثر بودن و مشروعیت سیاست خارجی شود.در این راستا،«گردون» معتقد است که تجارت و کمک ها یخارجی اتحادیه اروپا ه سایر بازیگران (با توجه به تبلیغات انسان دوستانه ی این اتحادیه) در حالی صورت می پذیرد که در دراز مدت منافع اقتصادی این اتحادیه تأمین گردد.

به عبارتی دیگر،اتحادیه اروپا متشکل از اعضایی است که میل زیادی به تأمین منافع خود در ابتدای امر دارند.در چارچوب کلان نیز این اتحادیه در ترسیم جایگاه هنجاری خود تا آنجا پیش می رود که مافع مادی به خطر نیوفتد.این گزاره ای عقلانی است.به همین علت هم نه تنها در قدرت تبئین قدرت هنجاری اتحادیه اروپا، بلکه در تبئین این قدرت برای سایر بازیگران نیز ترسیم خط برای جداسازی منافع مادی و انگیزه های هنجاری کاری عبث خواهد بود.

اتحادیه اروپا در حالی برای ماندن در جایگاه قدرت، اصول هنجاری را در روابط خارجی مورد تأکید قرار می دهد که پایبندی به این اصول در خود این اتحادیه با سؤالات جدی مواجه است؛ چنان که برخی از قوانین وضع شده توسط این اتحادیه از حقوق شهروندان کاسته و بر قدرت نهادهای اروپایی افزوده است.

-توانایی اتحادیه ی اروپا برای تحمیل نظر خود به عنوان قدرت هنجاری با هر نوع قدرت دیگر معلول مشکلاتی است که مانع انسجام داخلی می شود.بنابراین از عوامل مهم مؤثر بر جایگاه هنجاری جهانی اتحادیه ی اروپا اختلافات داخلی اعضای این اتحادیه است که ریشه در منافع و هویت امضا دارد و در این وضعیت، امکان میل به اعضا به حفظ وضعیت موجود بیشتر است.در واقع یکی از کاستی های مهم در تجزیه و تحلیل صرف، توجه به سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بدون درنظر گرفتن سیاست خارجی کشورهای عضو در آن است.

-یکی دیگر از مواردی که درد قدرت هنجاری اتحادیه اروپا چالش ایجاد می کند این است که برای اتحادیه مشکل خواهد بود میان تعهد به توسعه اقتصادی و حفاظت از محیط زیست آشتی برقرار کند.واقعیت این است که شکاف قابل ملاحظه ای میان حمایت اتحادیه اروپا از هنجارهای جهانی و واقعیت های عمل بین المللی اروپا وجود دارد.به همین علت یک پارچه سازی سیاست حفظ محیط زیست  و توسعه پایدار در کمیسیون اتحادیه اروپا نیازمند راه حل پیچیده ای است.

-قدرت هنجاری منجر به ر قابت بین بازیگران بین المللی می شود و هنجارهای اتحادیه ی اروپا امکان دارد منجر به درگیری شود.این گزاره ای واقع بینانه است که سایر بازیگران ارزش ها و هنجارهای اتحادیه ی اروپا را برنتابند.

-با نگاهی رئالیستی مبتنی بر منافع محوری و تأکید بر ارزش های مادی، اهداف هنجاری اتحادیه اروپا در قالب قدرت هنجاری، کمکی به این اتحادیه برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر جهانی نمی کند و تداوم بازیگری اروپا رد گروه هم سویی با ایالت متحده و بهبود روابط فراآتلانتیکی است.به این معنا، قدرت هنجاری اتحادیه اروپا با استفاده از ابزارهای غیرمادی تنها در ارتباط با تأثیرگذاری بر بازیگران ضعیف یا با قدرت متوسط کارایی دارد و این ارزش ها و هنجارها در ارتباط با تأثیرپذیری بر قدرت های بین المللی و بزرگ حالتی خنثی و ناکارآمد دارد.

این موضوع را در روابط اتحادیه ی اروپا با روسیه و چین به وضوح می توان مشاهده کرد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *