مبانی حقوق عمومی در ایران کهن ۱ نوشته : محمد رسولی

دانسته های آدمی در مقابل نادانسته های او هیچ است . از همین رو می باشد که حکیم بزرگ ابن سینا در اوج نادانی و شکوفائی می گوید:به جائی رسیده ام که می دانم هیچ نمی دانم. ((تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم)). انسان در طول تاریخ تمدن خود در علم و دانش و تمدن به طور دائم یک خط ممتد و عمودی را طی نکرده است. بلکه این خط در بسیاری از مقاطع تاریخ، فراز و فرود داشته است.

تمدن بشری گاه رو به رشد و بالندگی بوده است ولی گاهی به دلایلی، دچار سقوط و انحطاط در پیشرفت و دانش شده است. آنگاه در یک مقطعی از زمان، تاریخ تمدن بشر و تاریخ علوم دچار گسست شده است و یک فاصله ای بین آگاهی ما از تاریخ گذشته ایجاد شده است. همین امر سبب می شود که ما بسیاری از واقعیات را می بینیم ولی پاسخ روشنی برای آنان نداشته باشیم. به طور مثال جواب قاطع و روشن ما در خصوص تمدن سیلک چیست؟ تمدن شهر سوخته چگونه و به طور دقیق چه زمانی بوده است؟ چرا از بین رفته است؟ در شهر سوخته چگونه جراحی چشم و مغز می کردند؟! ایرانیان عهد کهن از کجا می دانستند که خط استوا ( خط زمان) باید از زابل رد بشود؟در اساس اینکه زابل و آن منطقه را نیمروز (نصف النهار!) می گفتند ناشی از یک اتفاق! بوده است؟ اگر نه، از کجا می دانستندکه آنجا به راستی نیمروز است و تنها وقتی خورشید بر فراز آنجا بتابد، خشکی های شناخته شده ی آن زمان همه آفتاب دارند؟؟ و … اهرام مصر چگونه ساخته شده اند؟ آن محاسبات دقیق و اسرار موجود در ساختمان اهرام مصر که دانش امروزی برخی از آنها را کشف کرده است، مردمان آن دوران کهن چگونه می دانسته اند؟ سازندگان آن اهرام از کجا دانش لازم را آموخته بودند؟

آن همه اشاره که در کتابهای عهد کهن مثل اوستا و شاهنامه به دانش های گوناگون می شود، اتفاقی است؟ نیاکان ما در آن دور دست های تاریخ از کجا این علوم را می دانستند؟؟ قوم ما یا چگونه از تقویمی استفاده می کردند که حتی از تقویم ما در عصر دانش دقیق تر بوده است؟

براساس اسناد موجود در تاریخ، فلاسفه ی یونان و کاهنان بابل در مورد امکان وجود دنیاهای مسکونی دیگر در فضا بحث و تبادل نظر می کردند. چه عاملی سبب شده بود آنان به چنین احتمالی بپردازند؟ چگونه ایرانیان عهد کهن و سپس باستان از گردش زمین و نیز وجود قاره آمریکا اطلاع داشتند؟

چرا بین برخی وقایع گفته شده در کتب آسمانی با داستان های عهد کهن (مثلا قرآن وشاهنامه ) تناسب و نزدیکی زیادی وجود دارد؟ وپرسش های دیگر از این قبیل ، که نشانگر یک تمدن و دانش پیشرفته در قدیم می باشند.

آری، باید بپذیریم که بسیاری چیزها را به خوبی نمی دانیم و به یاد بیاوریم که دانش انسان با همه ی رشد زیادی که کرده است هنوز نادانسته های او بیشتر از دانش اوست و بسیاری چیزها را نمی داند و جالب اینکه انسان حتی گذشته خود را به درستی و روشنی نمی داند. چنانکه ما تاریخ ایران کهن را در جهات گوناگون ازجمله از جهت تاریخ حقوق وبه ویژه تاریخ حقوق عمومی اش را خوب نمی دانیم. اینکه چرا نمی دانیم دلایل گوناگونی دارد، اما بی تردید بایدگفت : یک دلیل اصلی برای این ندانستن،توجه نکردن به تاریخ این است و هر چه به گذشته های دورتر تاریخ این سرزمین می اندیشیم، بی توجهی و عدم پژوهش در آن بیشتر بوده است چنانکه نه تنها راجع به تاریخ ایران در دوران نو کم توجهی شده است، بلکه تاریخ ایران باستان نیز کمتر مورد توجه بوده است و در خصوص تاریخ ایران کهن خیلی کمتر مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. یکی از اشتباهات رایج انسان امروزی این است که تصور می کند برخی مفاهیم و نهادها و داده ها و هست ها،فقط محصول دنیای امروزی است و در گذشته هیچ پیشینه ای نداشته است. یا آنکه دست بالا این نهادها و مفاهیم را به چند سده پیش مرتبط می داند و این مفاهیم را محصول عصر جدید و با عبارت (پس از رنسانس) !! بیان می کند!. حال آنکه این گونه نیست. بسیاری و بلکه با قدری احتیاط می توان گفت: همه ی این مفاهیم پیشینه در تاریخ دارند و تنها ممکن است در هر زمانی متناسب با زمانه مقداری تغییر شکل داده باشند.

بنابراین باید توجه داشت که به ویژه در علوم انسانی، مفاهیم و عناوین در گذشته ها وجود داشته اند و سپس در دوران ما به شکل دیگری خود را بروز می دهند و لذا نباید پنداشت که این مسائل فقط مربوط به دوران ما می باشد. در اینجا یک مثال ساده ای ذکر می کنیم که بی گمان می تواند مورد پذیرش همگان قرار گیرد.یکی از مفاهیم اصلی درعلوم انسانی و به طور مشخص در حقوق عمومی ((حاکمیت)) است. یعنی وجود یک ساختار سازمان دهنده و مدیریت کننده ی مردم در یک سرزمین . که نام دیگر آن می تواند به گونه ای دولت باشد( یا بهتر است بگوئیم حاکمیت یکی از ویژگی های اصلی دولت است) و حاکمیت به معنی عالی ترین اقتدار در دولت است که ممکن است در یک فرد ( مثال در پادشاهی مطلقه ) و یا در یک گروه از مردم و افراد (مثل مجلس، پارلمان) نمایان گردد.

حال باید دیدی که وقتی ما حقوق عمومی می خوانیم و می گوییم حقوق عمومی رشته ای جدید! و بالنسبه جوان! است و به این مفهوم مهم و کلیدی یعنی (حاکمیت دولت) می رسیم، می خواهیم بگوییم از چه زمانی پیدا شده است؟ آیا حاکمیت مربوط به قرن اخیر است؟یا بیشتر از آن و مثلا متعلق به دو قرن پیش است؟یا پیش از انقلاب فرانسه آیا اصلا قدیم تر، مال دوران ایران باستان یعنی حدود دوهزار سال پیش است و یا در نهایت از آن هم قدیمی تر برویم و بگوییم مربوط به دوران ایلامیان است و پیش از آنها وجود نداشته است؟

آنگاه دانشجو می تواند بپرسد: پس قضیه بلقیس ملکه ی صبا که در قرآن کریم هم مورد تایید و اشاره قرار گرفته است، چیست؟

در سوره ی نمل در قرآن مجید آمده است که در عصر سلیمان نبی، بانوئی به نام بلقیس بر ملت خود در سرزمین یمن حکومت می کرد.

توجه بفرمائید در همین یک جمله از قرآن کریم، حاکمیت ،سرزمین، حکومت و ملت وجود دارد. یعنی چند عنوان اصلی که بنیان و پایه های حقوق عمومی است را در بردارد. حالا مدرسان حقوق عمومی به ما محصلان حقوق عمومی باید پاسخ دهند. به راستی ریشه ی این عناوین از چه زمانی است؟ آیا باز هم می توان گفت این مفاهیم جدید و تازه هستند؟ پاسخ چیست؟

در ادامه ی داستان خیلی زود معلوم می شود که (( بلقیس خانم)) انجمن اداره کننده کشور هم دارد، سپاه هم دارد و هر نهاد لازم دیگر نیز برای اداره جامعه را دارد. که در اینجا اصلا قصد ورود به آن را نداریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *